نویسنده ایرانی هنوز مخاطب را به صف میکند/ پشت پرده ادبیات بازاری
تاریخ انتشار: ۲۳ بهمن ۱۳۹۶ | کد خبر: ۱۷۱۵۰۷۳۷
پدیده صف کشیدن برای خرید کتاب در ایران نشان از آینده درخشان و قابل اعتنا برای ادبیات ایران دارد به شرط آنکه سلوک و آداب مواجهه با کتاب و کتابخوان درک و برای آن تصمیمهایی منطقی اتخاذ شود.
به گزارش گروه رسانههای دیگر آنا، شاید شما هم رمان برگزیده جایزه جلال آل احمد در سال جاری را خوانده باشید. رمانی با عنوان «بیکتابی» نوشته محمدرضا شرفیخبوشان.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
حالا اما حکایت تغییر کرده است. مینویسم تغییر و نمیگویم برعکس. تغییر کرده یعنی اینکه کتاب این روزها برای تصاحب دل مخاطبانش تن به هر کاری داده است. از ملون شدن به انواع قطعها و جلدها و بستهبندیها تا حضور در فروشگاههای جور و واجور از یک کیوسک مطبوعاتی تا کتابفروشیسوپر شیک بالای شهر. از فروش در کمپینهای مختلف تا حراج در فضای مجازی. همه این راهها را کتاب طی کرده اما گفته میشود دل مخاطب با او نیست و همراهیش نمیکند. اینها را میگویند اما شده که اتفاقی عجیب هم این روایت را نقض کند. اتفاقی از جنس آنچه این روزها در پایتخت و برخی از شهرها در حال رخدادن برای برخی از آثار از قضا وطنی است که گفته میشود در مقابل نویسنده غیرایرانی و جریان ترجمه دیگر حنایشان رنگی ندارد.
این روزها حرفهای زیادی درباره داستان و نویسنده ایرانی به زبان رانده شده تا نشان دهد او چرا در میان مخاطبانش بیاقبال است. از نداشتن جهانبینی و تفکر جهانشمول او تا نبود نظام سالم توزیع و در نهایت متن پرکشش و قصهای برآمده در شناخت صحیح مخاطب و فصل مشترک همه نیز نگاه باری به هر جهت نویسنده ایرانی به نوشتن بوده با چاشنی موضوعاتی از جنس ممیزی کتاب. اما وقتی این روزها خواه نویسندهای چون رضا امیرخانی و خواه نویسندهای چون مصطفی مستور، مخاطبان خود را به رخ میکشند و صف آنها را پیش روی تحلیلگران از پیش بازنده داستان و ادبیات ایرانی قرار میدهند، بار دیگر این گذاره در ذهنها پررنگ میشود که کتاب ایرانی هم میتواند کالایی باشد که جمعیت زیادی برای داشتنش ساعتها به انتظار میایستند و برای گرفتنش از دست نویسنده آن وقت صرف میکنند.
کتاب؛ کتابخوان، صف خرید
کسانی که از مشترهای قدیمی و پروپاقرص نمایشگاه کتاب تهران باشند حتما به یاد دارند روزهایی را که مخاطبان سمج برای داشتن نسخهای از حافظ با خط استاد امیرخانی و یا نهجالبلاغه ترجمه مرحوم شهیدی پاشنه در غرفه ناشری را در نمایشگاه کتاب از جا در میآوردند. جلوترها نام هر دفتر شعری از شاعری چون فاضل نظری که عمده آنها برای نخستین بار در نمایشگاه کتاب تهران عرضه میشد؛ صفهای طویلی را برای تصاحب نسخهای از آن با امضای شاعر در نمایشگاه شکل میداد و بعدترش نویسندهای چون رضا امیرخانی و سید مهدی شجاعی و مصطفی مستور با هر حضوری در نمایشگاه و یا کتابفروشی در کشور جمعیت انبوهی از مخاطبانی را پیرامون خود میدیدند که برای داشتن امضای آنها پای یک کتاب و یا دیدن آن و شاید همکلامی، ساعتها روی پا میایستاند.
با این همه آمارها و نیز وضعیت عمومی نشر در ایران حکایت از آن دارد که شمار آثار و صاحبان آثاری که چنین اشتیاقی برای آنها در داخل وجود دارد چندان بالا نیست و در واقع چنان لاغر است که حتی برخی ابایی ندارند این نویسندگان و آثارشان را استثنا و آنچه بر بدنه نشر کشور میرود را حقیقی تلخ و نامرتبط با این رویدادها معرفی کنند و البته کم نیستند افرادی که با تحلیلهای عجیب وغیرواقعی فروش و رغبت به این آثار را پدیدهای مهندسی شده مینامند
با این همه نگاهی به تمهیدات پیش بینیشده برای فروش دو اثر جنجالی این روزهای بازار کتاب یعنی دو رمان «ر ه ش» نوشته رضا امیرخانی و «عشق و چیزهای دیگر» نوشته مصطفی مستور نشان از پدیدهای دیگر دارد.
ناشران هر دو اثر برای تولید و فروش این دو اثر در بازه زمانی منظم و شیوهای قابل قبول تبلیغات داشتهاند. کتاب در شکل قابل قبولی منتشر شده، هر کتاب در نوبت ابتدایی با شمارگان قابل توجه سه هراز نسخهای منتشر و هر دو کتاب نیز تا پنج نوبت منتشر و برای توزیع مهیا هستند. ناشر هر دو کتاب یک کتابفروشی مستقل برای معرفی اثر داشته است و تور منظمی برای نویسندگان کتاب در سراسر کشور تدارک دیده شده است و البته شبکه توزیع نیز توان خود را برای همراهی با این پروسه همراه کرده است و صد البته نباید از محتوای دو اثر نیز غافل بود. محتوایی که برخاسته از تم فکری نویسندهای است که در بازه زمانی درازدامنی توانسته مخاطبان بسیاری را با خود همراه و نگاه دارد.
حالا میشود این سوال را طرح و برای آن دنبال پاسخ بود. آیا بازار کتاب به ویژه آثار تولید شده توسط مولفان وطنی، الزامات تولید و فروش خود را به درستی سپری کرده است که حالا از بیاعتنایی مخاطب به خود مینالد؟ به عبارت دیگر کتاب درست و اصولی تولید و به دست مخاطبش رسیده که بسیاری دم از بیرغبتی عمومی به آن میزنند؟
نویسنده ایرانی و مساله پرفروش بودن
حسن محمودی؛ نویسنده و روزنامهنگار در این زمینه به میگوید: کمتر استقبالی را در حوزه کتاب می توان بدون پیشینه و پشتوانه تصور کرد. استقبال از «رهش» تازه ترین رمان رضا امیرخانی هم جدای از این امر نیست و به حتم عطف به سابقهی این نویسنده و کتابهایش دارد. رمان «من او» به بیش از پنجاه چاپ رسیده است و چند دهه است که کتابهای این نویسنده خوانده میشود و نویسندهاش نیز رفتاری مردمی دارد و با مخاطبان خود همراه است. بنابراین هیچ غیره منتظره و عجیب نیست که رمان تازه منتشر شدهاش در برخورد اول، بیش از 400 نسخه فروش برود.
محمودی اما در ادامه با طرح این سوال که چرا چاپ 3000 تایی رمان امیرخانی یکجا در جشن رونمایی فروش نمیرود، میگوید: میتوان تصور کرد که لااقل از جمعیت هشتاد میلیونی کشور ما، یک میلیون نفر کتابهای این نویسنده را خواندهاند. این آمار را نه براساس تیراژ نسخههای چاپی میگویم، بلکه با توجه به مراجعه به کتاب خانهها و دانلودها هم هست. با این اوصاف من میگویم وضعیت کتاب و کتابخوانی در ایران چندان خوب نیست که رونمایی کتاب جدید رضا امیرخانی بعد از 6 سال، به 500 نسخه هم در تهران نمیرسد. اما این که در رونمایی رهش، تعداد نسخههای فروش رفته برابری میکند با تیراژ کتاب داستان نویسنده مطرح ایرانی دیگری، آن وقت این پرسش قابل طرح است که چرا رضا امیرخانی همچنان میفروشد؟
وی در پاسخ به این سوال میگوید: باید این سوال را پرسید که چرا نشر افق فقط یک رضا امیرخانی دارد؟ یا چرا نشر چشمه فقط یک مصطفی مستور دارد که در آیین رونمایی کتابش شاهد صف طولانی باشیم؟ و مهمتر این که چرا نشرهایی که داستان ایرانی هم منتشر میکنند در طول چندین دهه فعالیت نویسندگانی همچون رضا امیرخانی یا مصطفی مستور ندارند تا در زمان انتشار کتابهایشان شاهد چنین استقبالی باشیم؟ پاسخ به این پرسش و تامل در آن از ضرورتهای روزگار ماست. در وهله اول شکی نیست که ناشران ایرانی در این حوزه دچار خطا شدهاند. به دلایل متعددی موفق نشدهاند تا بر نویسنده ایرانی سرمایه گذاری کنند. اگر امروزه رضا امیرخانی یا مصطفی مستور میفروشند و در دیدارهای مردمی با استقبال رو به رو میشوند، کمتر ربطی به سرمایه گذاری ناشرانشان دارند و بیشتر از همه به تلاش و تقلا و جریان سازی خود نویسندگان برمیگردد. شما نامهای پرفروش دیگر و جریان ساز را هم از همین زاویه بررسی کنید تا متوجه ماجرا بشوید.
روایتی از وادادگی ناشران ایرانی در چاپ اثر
این روزنامه نگار و منتقد ادبی ادامه میدهد: که انتظار میرود ناشر ایرانی بجای تولید انبوه نویسنده و تن دادن به چاپ اثر هر از راه رسیدهای، تمرکزش را بر نویسندگان معدودی بکند و حتم داشته باشید که نتیجهاش را هم خواهد دید. اگر از این زاویه نگاه کنیم و تصور کنیم که هر کدام از ناشران فعال در حوزه ادبیات داستانی، یک یا دو نویسنده شاخص و چهره و محبوب در اقبال عمومی داشته باشند، وضعیت ما بسیار خوب خواهد شد. اما چه باید کرد که ناشر ایرانی آماده خور است و با دست درازی به پرفروشهای جهانی، در نبود قانون کپی رایت، در وهلهی اول نویسنده ایرانی را بی قدر میکند و او را به حال خودش رها مینماید و هزار بار بر سر او این حرف را آوار میکند که داستان ایرانی فروش ندارد و فروش 2000 نسخهای رمانی آماده پسند خارجی را چماق میکند بر سر نویسنده ایرانی.
محمودی در ادامه با نگاهی به آسیبهای اطلاع رسانی در زمینه کتاب در کشور میگوید: مخاطب ایرانی هم برای داستان ایرانی صف میکشد و از آن حمایت میکند، به شرطی که موانع برطرف شود. به شرطی که اصلا مخاطب ایرانی از تولید ایرانی باخبر شود. لازمه این گزارش است که از صدا و سیما بپرسید چرا دوربینهایتان در آیین رونمایی کتابهای جدید رضا امیرخانی و مصطفی مستور نیست؟ چرا خبر رونمایی و استقبال کتابها را رادیو و تلویزیون پخش نمیکند؟ آیا به راستی انتشار کتاب جدید نویسنده شناخته شده و پرطرفدار ایرانی به اندازه انحراف یک قطار در ناکجا آباد جهان اهمیت ندارد که ماجرای انحراف قطار از ریل پوشش خبری و تصویری داده میشود و دریغ از یک سطر خبر یک لحظهای تصویر از صحنه ناب دیدار مخاطبان مشتاق ایرانی با نویسنده محبوبش. از سوی دیگر نمیتوان دستهای پیدا و ناپیدایی را نادیده گرفت و انکار کرد که همیشه نگران چهرههای تاثیرگذار و محبوب و پرخواننده در ادبیات بودهاند و به نویسنده به چشم عامل نفوذ بیگانه نگاه کردهاند و در حالی که داستان ایرانی را با این نگاه تضعیف و سرکوب کردهاند، با آغوش باز اجازه دادهاند تا ادبیات بازاری و مبتذل خارجی که تولید فرهنگ بیگانه است، در صدر پرفروشهای بازار کتاب ایران بنشیند و قدر ببیند و از رایانه دولتی هم برخوردار شود.
آداب جذب مخاطب
احسان رضایی نویسنده و روزنامهنگار نیز با اشاره به پدیده صفهای مردمی برای خرید کتاب میگوید: اگر میخواهیم که برای کتاب و هر کتابی در کشور ما نیز مانند جشنواره فیلم فجر صف بندی شود و مخاطبان پر و پا قرصی داشته باشد باید پیش نیازهای این اتفاق را نیز تامین کنیم.
وی ادامه میدهد اینکه یک نویسنده چندین روز برای معرفی اثرش وقت میگذارد. شهر به شهر به دیدار مخاطبان کتاب میرود و کار تازهاش را معرفی میکند یکی از همین الزامات است. نویسنده نیاز دارد تا ارتباط حرفهای مستمر با مخاطب خود داشته باشد و باید این ارتباط به هر شکلی تامین و حفظ شود. خیلی از نویسندگان ایرانی اما قائل به این نیستند. انگار منتظرند مخاطب به سراغش بیاید نه اینکه او به سراغ مخاطب برود. به عنوان مثال نویسندهای مانند رضا امیرخانی یک وبسایت منظم دارد که دائم به روز میشود و کانال ارتباطی و معرفی او به مخاطبانش است. اتفاقی که این روزها برای کتاب او و کتاب آقای مستور و یا کتاب یوسف علیخانی در حال شکلگیری است میتواند یک جریان باشد به شرط اینکه خود را ملزم به این بدانیم که پیش شرطهای لازم برای حیات این چنین جریانی را تامین کنیم
رضایی همچنین گفت: صف کتاب این روزها بار دیگر نشان داد که قطعا آثار ایرانی در مقابل آثار ترجمه میتوانند حرفهای زیادی برای گفتن داشته باشند. هر چه مخاطب بتواند با فضای رمان همذات پنداری بیشتری داشته باشد به آن بیشتر مایل میشود و به همین اعتبار حس میکنم که آینده رمان ایرانی نسبت به آنچه در این زمینه پشت سر گذاشتهایم پررنگ تر خواهد بود.ما نویسنده جوان و با استعداد زیادی داریم و شاهد رویکردهای تازه و تجربههای تازهای در رمان ایرانی هستیم که به نظرم دنبالهدار خواهد بود. جریان داستان فارسی این روزها بسیار روشن است و میشود به آن امیدوار بود.
بر همین اساس میتوان دیگر با قطعیت بیشتری این اظهار نظر را داشت که آینده کتاب و ادبیات ایرانی و حتی بخش وسیعی از آنچه امروز بر آن میرود درخشان و قابل اعتناست به شرط آنکه سلوک و آداب مواجهه با کتاب، کتابخوان و معرفی اثر برای او و نظام دسترسی او به اثر را به درستی و با شناخت اقتضائات روز مخاطب سامان بدهیم. داستان و کتاب ایرانی زنده است به شرط آنکه بخواهیم زنده بودنش را باور کنیم.
منبع: مهر
منبع: آنا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ana.press دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۷۱۵۰۷۳۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چرا شعر نوجوان مورد توجه نیست؟
افسانه امینی میگوید: به نظر من مخاطب شعر کودک عام است، اما مخاطب شعر نوجوان خاص. کتابهای شعر کودک از سوی والدین در هر سطح و طبقهای برای سرگرمی و آموزش کودکان خریداری میشوند؛ اما شعر نوجوان باید توسط نوجوان علاقهمند به شعر خریداری شود. نوجوانی کتاب شعر میخرد که خودش اهل شعر و ادبیات باشد. بنابراین شعر نوجوان از سوی ناشران با اقبال مواجه نیست.
به گزارش ایسنا، در نشست تخصصی «شعر نوجوان از منظر مخاطب و جایگاه امروزی آن»، افسون امینی با موضوع «شعر نوجوان، سرگردانی میان متن و مخاطب» و حسین تولایی با موضوع «واکاوی جهان در تجربه-سرودههای نوجوانان» به سخنرانی پرداختند.
افسون امینی شاعر، نویسنده و مدرس دانشگاه علامه طباطبایی در این نشست تخصصی که در محل انجمن نویسندگان کودک و نوجوان برگزار شد، گفت: حرف زدن در مورد شعر نوجوان، بینیاز از صحبت کردن درباره شعر کودک نیست؛ بویژه که منابع ما در حوزه شعر نوجوان بسیار اندک است.
او با اشاره به سیر تاریخی شکلگیری شعر نوجوان بیان کرد: شعر کودک برخلاف داستان کودک که به شکل خودجوش مسیر خود را طی کرد، به صورت خودجوش شکل نگرفت. پس از انقلاب مشروطه، نیاز متولیان مدارس و کودکستانها به تولید شعر برای دانشآموزان، باعث شکلگیری شعر کودک و تولید محتوا در این دوره شد. در این میان، رواج ترانههای عامیانه دوره مشروطه و گسترش کار ترجمه تاثیر بسزایی داشتند.
این نویسنده خاطرنشان کرد: در این دوره شعر نوجوان وجود نداشت، چرا که اصولا مفهوم نوجوانی در این دوره هنوز شکل نگرفته بود و مخاطبان به دو گروه بزرگسالان و کودکان تقسیم میشدند. گاه شعر برخی از شاعران بزرگسال که از نظر زبانی و محتوایی اشعارشان برای نوجوانان قابل فهم بود، مثل پروین اعتصامی در حوزه شعر نوجوان مورد توجه قرار میگرفت.
این پژوهشگر افزود: پیشرفت علم روانشناسی و آشنایی با دیدگاههای کسانی چون ژان پیاژه و نیز دومین سمینار ملی ادبیات کودک شورای کتاب کودک در سال ۱۳۴۶ که بخش مهمی از آن مختص شعر کودک با سخنرانی عباس یمینی شریف بود، زمینه توجه به شعر نوجوان را فراهم کرد. در دهههای ۴۰ و ۵۰ افرادی مثل محمود کیانوش به صورت جدی وارد حوزه شعر کودک و نوجوان شدند. کیانوش تحت تأثیر نظریه رشد پیاژه و ادبیات ترجمه، نخستین شاعری است که به طور جدی سراغ شعر نوجوان رفت و اولین کتاب شعر نوجوان را با عنوان «آفتاب خانه ما» منتشر کرد. نکته قابل توجه در مورد شعر کودک در ایران، پشتوانه پژوهشی آن، قبل از رواج و گسترش آن در بین شاعران کودک است. دو کتاب «نیم قرن در باغ شعر کودکان» از عباس یمینی شریف و «شعر کودک ایران» از محمود کیانوش در زمانی منتشر شدند که شاعران کودک بسیار انگشتشمار بودند.
امینی گفت: در دهه ۶۰ به دلیل تحولات سیاسی و اجتماعیای که در جامعه رخ داد، نیاز بود تا آموزش و پرورش و نهادهایی مثل وزارت ارشاد و غیره توجه ویژهای به جمعیت نوجوان داشته باشند؛ نسلی که در آن زمان به لحاظ کمیت، طیف وسیعی از جمعیت کشور را شامل میشد. بنابراین به شعر نوجوان توجه بیشتری شد و شاعرانی چون جعفر ابراهیمی، محمدکاظم مزینانی، وحید نیکخواه آزاد، جواد محقق، قیصر امینپور، افشین علاء و ...پای کار آمدند. این شاعران متناسب با نیاز نوجوان آن روز شعر میسرودند؛ اگرچه هنوز اشعار آنان بین شعر نوجوان و شعر کودک یا بزگسال معلق بود.
این مدرس دانشگاه تأکید کرد: از دهه ۷۰ شعر نوجوان رشد و جایگاه خود را پیدا میکند. در این دوره کتابهای شعر نوجوان از نظر ظاهری هم به ثبات میرسند و فونت و قطع آنها برای مخاطب تعریف مشخصی مییابد، اگرچه هنوز نوسانهایی هست و گاه شعر نوجوانان، با تصاویر و قطع کتاب کودک منتشر میشود. از شاعران شاخص شعر نوجوان در این دهه، میتوان از بیوک ملکی، افسانه شعباننژاد، افشین علاء، عرفان نظرآهاری، شاهین رهنما، آتوسا صالحی و محمدکاظم مزینانی نام برد.
امینی یادآور شد: در دهه ۸۰ تعداد شاعران نوجوان بیشتر و آثار آنان متنوعتر شد. ظهور شاعران توانمند در این دهه، کتابهای شعر نوجوان را از نظر مضمون، قطع و زبان با تنوع قابل توجهی همراه کرد. در این دوره بسیاری از شاعران شعر کودک نیز، برای محک زدن خود وارد حوزه شعر نوجوان میشوند. بیشتر شاعران این دهه موفقند و تا سالهای بعد هم میمانند. از چهرههای شاخص این دوره علاوه بر شاعران دهه ۷۰، میتوان از مهدیه نظری، عباس تربن، حسین تولایی، مهدی مردانی، انسیه موسویان، غلامرضا بکتاش، علی باباجانی، کمال شفیعی و ... نام برد.
این شاعر با تاکید بر اینکه این روند در دهه ۹۰ هم ادامه یافت، گفت: با این تفاوت که از اواخر این دهه، این رشد کمرنگ میشود و ما با کتاب شعر نوجوان کمتری روبهرو هستیم و توجه ناشران به چاپ و کیفیت این نوع ادبی کمتر میشود.
افسون امینی در جمعبندی صحبتهایش گفت: از نظر من مخاطب شعر کودک عام است، اما مخاطب شعر نوجوان خاص. کتابهای شعر کودک از سوی والدین در هر سطح و طبقهای برای سرگرمی و آموزش کودکان خریداری میشوند؛ اما شعر نوجوان باید توسط نوجوان علاقهمند به شعر خریداری شود. نوجوانی کتاب شعر میخرد که خودش اهل شعر و ادبیات باشد. بنابراین شعر نوجوان از سوی ناشران با اقبال مواجه نیست. از سوی دیگر، آشنایی ما با شعر نوجوان در سطح جهانی کمرنگ است. تنها تعداد کمی از مترجمان مثل رضی هیرمندی و مهدی مرادی به سراغ ترجمه شعر نوجوان رفتهاند. در سطح جهانی نیز جوایز ادبیات کودک و نوجوان بیشتر معطوف به آثار کودکانه است تا آثار نوجوان.
در گزارش روابط عمومی انجمن نویسندگان کودک و نوجوان از این نشست آمده است: افسون امینی که ۱۶۰ شعر از ۱۶ شاعر نوجوانان را گردآوری کرده و به چاپ سپرده است، در آغاز سخنرانی خود از محمد هادی محمدی و زهره قائینی به خاطر تالیف مجموعه تاریخ ادبیات کودکان ایران که از منابع ارزشمند مرجع در این حوزه است، سپاسگزاری کرد.
در ادامه این نشست، حسین تولایی شاعر و پژوهشگر با تاکید بر اینکه در دهه ۸۰ شعر نوجوان در اوج خود بود و چهرههای تازه و جوان در این دوران درخشیدند، تاکید کرد: این روند رو به رشد از نیمه دوم دهه ۹۰ سیر
نزولی به خود گرفت. به گونهای که در سالهای اخیر، چهرههای جوان و موفق در این زمینه کمتر دیده میشوند و شعر نوجوان هنوز با نامهای شاعران پیشکسوت و شاعران اواخر دهه ۷۰ و ۸۰ به راه خود ادامه میدهد. از نظر این کارشناس، از دلایل مهم این مشکل، کمرنگشدن نشریات تخصصی نوجوانان، تعطیلشدن جشنواره مطبوعات کودک و نوجوان و البته افزایش جشنوارههای مناسبتی است.
این پژوهشگر ادبی تصریح کرد: قطعاً یکی از دلایل اوجگیری شعر نوجوان در دهه ۸۰ حضور نشریات حرفهای و موفقی مثل سروش نوجوان، آفتابگردان و نشریه دوچرخه بوده است. این نشریات در آن زمان جریانساز بودند و توانستند حرکتی را در جامعه ایجاد کنند و افرادی مثل آتوسا صالحی، عرفان نظرآهاری، مهدیه نظری، عباسعلی سپاهی یونسی، انسیه موسویان، مهدی مردانی، عباس تربن، مهدی مرادی، فاصل ترکمن، کبری بابایی و ... را به جامعه ادبی تحویل دهند. با تعطیلشدن این نشریات، شعر نوجوان هم جایگاه ویژه خودش را کمکم در بین ناشران از دست داد و چاپ کتاب شعر نوجوان هم با چالش جدی مواجه شد. در حالی که نشریات کودک و نوجوان بیش از کتابهای این رده سنی میتواند در علاقهمندی این گروه سنی به حوزههای فرهنگی موثر باشد.
او با طرح این سوال که چرا شعر نوجوان امروز با مخاطب مواجه نیست؟ گفت: شعر نوجوان در میان نوجوانانی مخاطب دارد که دغدغه شعری داشته باشند؛ یعنی مخاطبان تخصصی. تعداد این افراد به گواه تعداد نوجوانان شاعر عضو کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در سراسر کشور، دانشآموزان شرکتکننده در مسابقات سراسری فرهنگی و هنری در رشته شعر وزارتخانه آموزش و پرورش، شاعران نوجوان مرتبط با نشریاتی مثل دوچرخه، افتابگردان و.... کم نیست. مضاف بر اینکه حتی اگر هم این تعداد کم باشد، جامعه موظف است برای آنها خوراک لازم را تهیه کند.
این شاعر سپس به تشریح پژوهش خود در نشریه دوچرخه در فاصله زمانی ۱۳۹۵ تا پایان ۱۳۹۹ پرداخت و گفت: بر اساس این پژوهش، در ۲۲۶ شماره منتشرشده نشریه دوچرخه، در بازه زمانی یادشده، ۷۱۵ شعر از ۱۶۸ نوجوان شاعر و علاقهمند به شعر بر اساس نظریه ارتباطی ربکا نای مورد بررسی قرار گرفت و اشعار نوجوانان در حوزه ارتباطی به چهار دسته تعامل با خود، تعامل با خدا، تعامل با دیگری و تعامل با محیط تقسیم شدند. بر اساس یافتههای این پژوهش در فاصله زمانی مذکور بر اساس هسته مرکزی شعر نوجوانان، تعامل با دیگری با ۶۰ درصد فراوانی، بیشترین مضمون شعری نوجوانان را به خود اختصاص میداد و پس از آن تعامل با محیط با ۲۳ درصد، تعامل با خود با ۱۴ درصد و تعامل با خدا با ۳ درصد به ترتیب، بیشترین فراوانیها را دربرمیگرفتند.
حسین تولایی تاکید کرد: در زمینه تعامل با دیگری، عاشقانهها با فراوانی مطلق ۳۹۸ شعر، بیشترین درصد تعامل با دیگری را شامل میشدند؛ یعنی چیزی حدود ۵۵ درصد. این در حالی است که پروژه شعر عاشقانه نوجوان که در یکی از موسسات انتشاراتی دنبال میشد و بنا بود با همت گروهی از شاعران حوزه نوجوانان منتشر شود، با تغییر مدیریت آن انتشارات متوقف شد و ناشران دیگر هم از چاپ آن استقبال نکردند.
این پژوهش با عنوان «نشریات کودک و نوجوان به مثابه راهنمایی برای مخاطب شناسی؛ مورد مطالعه نشریه دوچرخه» سال گذشته در گاهنامه نقد کتاب کودک و نوجوان منتشر شده است.
انسیه موسویان دبیری این نشست دوساعته را بر عهده داشت.
انتهای پیام